Fardad Fariba

مرجع دانلود برترین آثار سینمایی دوبله به همراه موسیقی متن

Fardad Fariba

مرجع دانلود برترین آثار سینمایی دوبله به همراه موسیقی متن

Fardad Fariba

ببر مردم شناس اثر جیمز تربر

يكشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۱۷ ب.ظ

ببر مردم شناس

*
یکی بود یکی نبود. در روزگاران قدیم ببری از باغ‌وحش امریکا گریخت و به جنگل بازگشت. در دوران اسارت بسیاری از عادات آدمیان را آموخته بود و با خود فکر کرد خوب است آن رسوم را در جنگل به کار بَرَد.
اولین روزی که به منزل رسید یوز‌پلنگی را ملاقات کرد و به او گفت: «صحیح نیست که من و تو برای قوت‌مان به شکار رویم. حیوانات دیگر را وا می‌داریم که غذای‌مان را برایمان تهیه ببینند.»
یوز‌پلنگ پرسید: «چگونه این کار را می‌توانیم انجام دهیم؟»
ببر گفت: «خیلی ساده است به آنها می‌گوییم که من و تو با هم مشت‌بازی خواهیم کرد و برای تماشای این مسابقه بایستی هر کدام از جانوران گراز وحشی تازه‌کشته‌ای با خود بیاورند. بعد من و تو بدون این‌که آزاری به هم رسانیم به سرو کول یکدیگر می‌پریم و بعد خواهی گفت که استخوان پنجه‌ات در روند دوم شکست و من ادعا خواهم کرد که استخوان پنجه‌ام در روند اول شکست. پس از آن هم مسابقه‌ی بعد‌مان را اعلان می‌کنیم و آنها بایستی دو‌باره گراز وحشی همراه بیاورند.»
یوز‌پلنگ گفت: «تصور نمی‌کنم کارگر بیفتد.»
ببر گفت: «چرا، حتما مؤثراست. تو به همه بگو تو برنده خواهی بود، چون من مشتزن بی‌تجربه‌ای هستم و من به همه می گویم حتما من بازنده نیستم، زیرا تو مشتزن بی‌تجربه‌ای هستی و همه آرزو می‌کنند که تماشاگر چنین جنگی باشند.»
به این ترتیب یوز‌پلنگ به همه گفت که برنده‌ی مسلم است چون ببر مشتزن بی‌تجربه‌ای است و ببر به همه گفت که مسلما بازنده نیست چون یوز‌پلنگ مشتزن خامی است. شب مسابقه فرا‌ رسید. ببر و یوز‌پلنگ به شکار نرفته بودند و خیلی گرسنه بودند، می‌خواستند هرچه زودتر مسابقه به اتمام رسد و گراز‌های وحشی تازه شکارشده را که جانوران بایستی همراه داشته باشند بخورند. اما در ساعت موعود هیچکس نیامد.
روباهی گفته بود: «من این قضیه را این‌طور تجزیه و تحلیل می‌کنم: اگر یوز‌پلنگ برنده‌ی مسلم است و ببر مسلما بازنده نیست پس مساوی خواهند شد و چنین مسابقه‌ای بسیار خسته‌کننده است. مخصوصا وقتی طرفین مسابقه مشتزن‌های خام و بی‌تجربه‌ای هستند.» جانوران دیگر این منطق را پذیرفتند و به گود نزدیک نشدند. وقنی شب به نیمه رسید و مشهود گشت که حیوانات نخواهند آمد و گرازی برای خوردن نخواهد بود ببر و یوز‌پلنگ به جان یکدیگر افتادند وهر دو آنچنان مجروح گشتند و آنچنان از پا در افتادند که یک جفت گراز وحشی که از آن حوالی می‌گذشتند به آنها حمله‌ور شدند و به سادگی آنها را کشتند.

 

جیمز تربر

James Thurber

مترجم : مهشید امیرشاهی

  • Fardad Fariba

James Thurber

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی