کارمندان اثر پیتر بیکسل
کارمندان
آنها سر ساعت دوازده از در بزرگ اداره، هر یک در حال نگهداشتن در برای
نفر بعدی، همه با کلاه و پالتو و همیشه یک وقت از در اداره بیرون
میآیند، همیشه سر ساعت دوازده . آنها آرزو میکنند، خوب غذا بخورند . به
هم سلام میکنند، همه کلاه بر سر میگذارند .
و حالا آنها تند راه میروند، زیرا خیابان به نظرشان مشکوک میآید . در
حال حرکت به طرف خانهاند و میترسند باجه را نبسته باشند، به حقوق بعدی
فکر میکنند، به بلیط بختآزمایی، به شرطبندی مسابقات ورزشی، به پالتو
برای همسر و در همان حال پاها را به حرکت درمیآورند و گاه گداری یکیشان
فکر میکند، عجیب است که پاها حرکت میکنند .
موقع خوردن ناهار از راه بازگشت میترسند، زیرا که به نظرشان مشکوک میآید و
آنها عاشق کارشان نیستند، اما کار باید انجام شود، برای اینکه مردم جلوی
باجه ایستادهاند، برای اینکه مردم باید بیایند و مردم باید بپرسند . بعد
دیگر هیچچیز برایشان مشکوک نیست و دانستن این نکته شادشان میکند و آنها
این شادی را با قناعت به دیگران میبخشند . آنها روی میز پشت باجهشان مهر
و پرسشنامه دارند و جلوی باجه مردم را . و کارمندانی وجود دارند که از
بچهها خوششان میآید و کارمندانی که عاشق سالاد ترب هستند و چندتایی بعد
از کار به ماهیگیری میروند و بیشترشان وقتی سیگار میکشند، توتون معطر را
به توتون گس ترجیح میدهند و کارمندانی وجود دارند که کلاه بر سر
نمیگذارند .
و سر ساعت دوازده همه آنها از در بزرگ اداره بیرون میآیند .
پیتر بیکسل
Peter Bichsel