کشتی به گل نشسته اثر جان ماکسول
دوشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۲ ب.ظ
کشتی به گل نشسته
یکی از روزها ناخدای یک کشتی و سرمهندس آن دراین باره بحث میکردند که در کار اداره و هدایت کشتی کدام یک نقش مهم تری دارند
بحث به شدت بالا گرفت و ناخدا پیشنهاد کرد که یک روز جایشان را با هم عوض کنند
قرار گذاشتند که سرمهندس سکان کشتی را بهدست گیرد و ناخدا به اتاق مهندس کشتی برود
هنوز چند ساعتی از جابهجایی نگذشته بود که ناخدا عرقریزان با سر و وضعی کثیف و روغنمالی بالا آمد و گفت:
مهندس سری به موتورخانه بزن ، هرقدر تلاش میکنم، کشتی حرکت نمیکند
سرمهندس فریاد کشید : البته که حرکت نمیکند، کشتی به گل نشسته است
جان ماکسول
John Maxwell
مترجم : مهدی قراچه داغی
برگرفته از کتاب : جان ماکسول 17 اصل کار تیمی (چه کار کنیم که هر تیمی ما را بخواهد؟)